انعکاس...

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

پندهای برادر

برادر میگه چرا تو دلت مثل گنجیشکه؟ بازم خودش ادامه میده تو دنیایی که پر از کرکسه، جایی برا گنجیشکا نیست!

بهش میگم اینا رو از کجا خوندی اومدی به من میگی؟

میگه من یه ذهنی دارم که میتونم خلق کنم. میخندم و میگم باشه...

از اینا که بگذریم؛ میخوام بگم جدی چرا بعضی هامون این اندازه بی رحم شدیم؟ چرا از آدما استفاده ی ابزاری میکنیم؟ چرا از مهربونی آدما سوء استفاده میکنیم؟ چرا بی توقع خوبی کردن اینقدر عجیبه برا بعضی هامون؟

با کی داریم لج میکنیم؟ اصلأ براچی فیلم میبینیم، کتاب میخونیم یا به سخنرانی ها گوش میدیم؟ غیر از اینه که یاد بگیریم؟ یاد میگیریم که چی بشه؟

اگه قرار نیست چیزایی که یاد میگیریم رو از فیلتر ذهن و عقایدمون عبور بدیم و اون بخش های درستش رو تو زندگی هامون به کار ببریم تا دنیا برا خودمون و دیگران قشنگ تر بشه، پس اصلأ براچی اومدیم به دنیا؟ قراره فقط بخونیم و بشنویم و رد بشیم؟ یا قراره یه اثرِ خوبی از خودمون بجا بذاریم؟

شاید این حرف ها خیلی ساده و پیش پا افتاده باشن اما وقتی هنوز بی توقع و بی بهانه خوبی کردن بین همه مون جریان نداره و حتی گاهی اوقات با حرف ها و رفتارهامون زخم میزنیم بِهَم، به نظرم هنوز فایده ای نداشته.

  • Berkee 🌿