و عشق
اگر با حضور همین روزمرگی ها
عشق بماند،
عشق است...
احمد شاملو
و عشق
اگر با حضور همین روزمرگی ها
عشق بماند،
عشق است...
احمد شاملو
قبل از شروع مولودی خوانی یکم سخنرانی بود که بخاطر سر و صدا و شلوغی، یکی از برادران داد زد خواهرم ساکت! این طرف یه نفر خواست خوشمزگی کنه، گفت خواهرش ساکت! جواب اومد که خواهرم خیلی خونوکی!!
و این شد که ضایع گشتگانیم. باشد که عبرت گیرید :|
دو نوع سکوت وجود دارد: سکوت با خود و سکوت با دیگران. هر دو شکل به طور مساوی رنجمان میدهد. سکوت با خودمان تحت حاکمیت انزجار شدیدی است که از بیارزشی برای روحمان، گریبان خودمان را گرفته است؛ آن چنان زبون که شایستگی ندارد چیزی دربارهاش گفته شود. بدیهی است که باید سکوت با خودمان را بشکنیم؛ اگر میخواهیم شکستن سکوت با دیگران را بیازماییم. بدیهی است که اصلا حق نداریم از خودمان نفرت داشته باشیم. هیچ حقی برای سکوت افکارمان در مقابل روحمان نداریم.
[از سکوت، ناتالیا گینزبورگ]